سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 سنگر
 
اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناًحَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا
شهدای کازرون مرجع قالب های مذهبی رایگان توضیح توضیح توضیح توضیح
شهدای کازرون محل تبلیغات شما
به خاک سپردن حضرت فاطمه
نویسنده میثم در چهارشنبه 87/3/8 | نظر

سم الرب العشق

با سلام به دوستان و هم سنگران

لعنت خدا بر ظالمین و قاتلین حضرت فاطمه

این روزا تو دل علی مرتضی چه خبره  تو دل حسنین چه خبره  همه یه گوشه نشستن و دارن به حال پدرشون گریه  می کنن در غم صدیقه طاهره عالم داره می سوزه چه برسه به علی مرتضی و  فرزندانش. باز هم لعنت خدا بر قاتلین حضرت زهرا ...

دانشمندان و تذکره نویسان شیعه متفقند که نعش دختر پیغمبر را شبانه بخاک سپردند.

ابن
سعد نیز در روایت‏هاى خود که از طریق ابن شهاب،عروه،عایشه،زهرى و دیگران
است گوید فاطمه (ع) را شبانه دفن کردند و على (ع) او را بخاک سپرد (2) .

بلاذرى نیز در دو روایت‏خود همین را نوشته است (3) بخارى نیز چنین نویسد:

«شوى او شبانه او را بخاک سپرد و رخصت نداد تا ابو بکر بر جنازه او حاضر شود» (4) .

کلینى
که از بزرگان علما و محدثان شیعى است و در آغاز قرن چهارم هجرى در گذشته و
کتاب خود را در نیمه دوم قرن سوم نوشته و نوشته او از دیرینه‏ترین سندهاى
شیعه بشمار مى‏رود،چنین نوشته است:

چون فاطمه (ع) در گذشت.امیر المؤمنین او را پنهان بخاک سپرد و آثار قبر او را از میان برد. سپس رو به مزار پیغمبر کرد و گفت:

-اى پیغمبر خدا از من و از دخترت که بدین تو آمده و در کنار تو زیر خاک خفته است،بر تو درود باد!

خدا
چنین خواست که او زودتر از دیگران بتو به پیوندد.پس از او شکیبائى من
بپایان رسیده و خویشتن دارى من از دست رفته.اما آنچنان که در جدائى تو صبر
را پیشه کردم،در مرگ دخترت نیز جز صبر چاره ندارم که شکیبائى بر مصیبت‏سنت
است.اى پیغمبر خدا!تو بر روى سینه من جان دادى!ترا بدست‏خود در دل خاک
سپردم!قرآن خبر داده است که پایان زندگى همه بازگشت‏بسوى خداست.

اکنون امانت‏به صاحبش رسید،زهرا از دست من رفت و نزد تو آرمید.

اى پیغمبر خدا پس از او آسمان و زمین زشت مى‏نماید،و هیچگاه اندوه دلم نمى‏گشاید (5) .

چشمانم بى‏خواب،و دل از سوز غم کباب است،تا خدا مرا در جوار تو ساکن گرداند.

مرگ
زهرا ضربتى بود که دل را خسته و غصه‏ام را پیوسته گردانید.و چه زود جمع ما
را به پریشانى کشانید.شکایت‏خود را بخدا مى‏برم و دخترت را به تو
مى‏سپارم!خواهد گفت که امتت پس از تو با وى چه ستمها کردند.آنچه خواهى از
او بجو و هر چه خواهى بدو بگو!تا سر دل بر تو گشاید،و خونى که خورده
است‏بیرون آید و خدا که بهترین داور است میان او و ستمکاران داورى نماید
(6) .

سلامى که بتو مى‏دهم
بدرود است نه از ملالت،و از روى شوق است،نه کسالت.اگر مى‏روم نه ملول و
خسته جانم و اگر مى‏مانم نه بوعده خدا بد گمانم.و چون شکیبایان را وعده
داده است در انتظار پاداش او مى‏مانم که هر چه هست از اوست و شکیبائى
نیکوست.

اگر بیم چیرگى ستمکاران نبود براى همیشه در کنار قبرت مى‏ماندم و در این مصیبت‏بزرگ، چون فرزند مرده جوى اشک از دیدگانم مى‏راندم.

خدا
گواهست که دخترت پنهانى بخاک مى‏رود.هنوز روزى چند از مرگ تو نگذشته،و نام
تو از زبانها نرفته،حق او را بردند و میراث او را خوردند.درد دل را با تو
در میان مى‏گذارم و دل را به یاد تو خوش مى‏دارم که درود خدا بر تو باد و
سلام و رضوان خدا بر فاطمه (7) .

در
مقابل این شهرت،ابن سعد روایت دیگرى دارد که ابو بکر بر دختر پیغمبر نماز
خواند و بر او چهار تکبیر گفت (8) .پیداست که این روایت و یک دو حدیث
دیگر،در مقابل آن شهرت ارزشى ندارد،و دور نیست که آنرا براى مصلحت
وقت‏ساخته باشند. فقدان دختر پیغمبر على (ع) را سخت آزرده ساخت.نمونه این
آزردگى را از سخنانى که بر کنار قبر او خطاب به پیغمبر (ص) گفت دیدیم.در
سندهاى دیرین،دو بیت زیر را نیز بدو نسبت داده‏اند که نشان دهنده سوز
درونى اوست.اما شمار این بیت‏ها در ماخذهاى بعدى بیشتر است چنانکه در
دیوان منسوب به آنحضرت نوزده بیت است (9) .

زبیر بن بکار در کتاب خود الاخبار الموفقیات که آنرا در نیمه دوم قرن سوم نوشته و از مصادر قدیمى بشمار مى‏رود چنین نویسد:

مداینى
گوید چون امیر المؤمنین على بن ابى طالب رضى الله عنه از دفن فاطمه
راغت‏یافت‏بر سر قبر او ایستاد و این دو بیت را انشاء کرد:

لکل اجتماع من خلیلین فرقة و کل الذى دون الممات قلیل (10) و ان افتقادى واحدا بعد واحد دلیل على ان لا یدوم خلیل (11)

این دو بیت در بعض مصادر بدین صورت ضبط شده:

لکل اجتماع من خلیلین فرقة و کل الذى دون الفراق قلیل و ان افتقادى فاطما بعد احمد دلیل على ان لا یدوم خلیل (12)

مصحح فاضل چاپ اخیر بحار الانوار (طهران) در ذیل صفحه صد و هشتاد و هفت مجلد چهل و سوم عبارتى را دارد که ترجمه آن اینست:

در بعض نسخه‏ها«و ان افتقادى واحدا بعد واحد»آمده و این درست است چه على علیه السلام بدین دو بیت تمثل جسته نه آنرا انشاء کرده است.

لیکن عبارت زبیر بن بکار چنین است:«و انشا یقول‏»بعلاوه این دو بیت چنانکه نوشته شد در دیوان منسوب بآن حضرت ضبط شده است.

مجلسى نویسد:روایت‏شده است که هاتفى شعر او را پاسخ داد.سپس چهار بیت را نوشته است (13) .




برچسب‌ها: شهدا
ایام غم بار فاطمیه
نویسنده میثم در دوشنبه 87/2/30 | نظر

با سلام و عرض شهادت به مناسب ایام غم بار فاطمیه و شهادت دخت نبی اکرم  بانوی دو عالم صدیقه طاهره متنی در مورد این ایام گذاشتم انشاالله که خوشتون بیاد.

زهرا عصاره عصمت است. زهرا، آیینه پاکی است. زهرا زلال کوثر است. ای همیشه جاری! ای بهار کوتاه! ای ترنم باران وحی! در شکوه مقام تو حیرانم که معرفت به غبار آستان خانه ات بوسه می زند. برهوت این دنیای خاکی شایستگی میزبانی چشمه سار همیشه جاری تو را نداشت. تو که در آیینه زخم ها و داغ ها و در هجران پدر، غریبانه زیستی و در وداع شبانه ات با پهلویی بیمار، خانه گلین را به امید آغوش بهشتی پدر ترک گفتی...

 

 

 

فریاد مظلومیت
زندگى بانوى بزرگ اسلام با آن که در جوانى به خزان گرایید، در همان دوران کوتاه، درس هاى فراوانى براى پیروان حضرتش به جا گذاشت. یکى از این آموزه ها که سراسر عمر پربرکت فاطمه مرضیه (سلام الله علیها) یکصدا و همسو آن را فریاد مى کرد، «اهتمام و جدیت نسبت به دین» بوده است.
مظلومیت با همه بخش هاى زندگى صدیقه طاهره پیوند خورد، به ویژه حوادث دوران پس از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) که همچو تندبادى بر آن «یاس نبى» وزید و منجر به شهادت دردناک و غم آور آن «ریحانه رسول» گردید، اما همین مظلومیت هاى پیوسته نیز همگى یک جهت را نشان مى دهد و آن «سوى دین دارى و پایدارى به پاى دین اصیل» است.
- ولادت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) با انزواى مادربزرگوارش ازسوى زنان قریش همراه شد. آنان به دلیل ازدواج حضرت خدیجه (سلام الله علیها) با پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) با وى قطع رابطه کردند و حاضر نشدند در لحظات دشوار وضع حمل به یارى او بشتابند. بدین شکل زهراى اطهر (سلام الله علیها) در فضایى آکنده از مظلومیت متولد شد. اما پیام این مظلومیت چیزى نبود جز «دفاع از دین خدا و حمایت از رسول خدا محمد (صلی الله علیه و آله)»
- کودکى فاطمه مرضیه (سلام الله علیها) با دوره نخست تبلیغ دین در مکه توأم گردید. مشاهده پدر که به ضرب سنگباران زخمى شده یا شکمبه شتر بر سر و روى مبارکش ریخته اند، بخشى از سهم کودکى فاطمه (سلام الله علیها) در رسالت دشوار رسول خدا محمد (صلی الله علیه و آله) بود.
اوج این سختى، در سه سال محاصره در شعب ابى طالب علیه السلام به وقوع پیوست. تلخ کامى هایى که با مرگ مادر عزیزش، تلخ تر شد. پیام این دوران نیز در پاسخ نبى اکرم (صلی الله علیه و آله) به وعده هاى فریبنده سران مکه جلوه مى نمود که فرمود: «اگر خورشید را در دست راست من و ماه را در دست چپم قراردهید تا امر رسالت الهى را وانهم، چنین نخواهم کرد.» و این درس بزرگ استقامت در دین بود.
- آغاز نوجوانى آن حضرت در مدینه با جنگ هاى پى درپى علیه مسلمانان همراه شد. عروس خانه امیرالمؤمنین علیه السلام در غیاب همسر خود که سردار بى بدیل سپاه اسلام بود، بارسنگین کارهاى خانه و رسیدگى به فرزندان خردسال را به دوش مى کشید. داستان دستان زهراى مرضیه (سلام الله علیها) که از چرخاندن آسیاب سنگى زخم شده بود و چادر وصله دار حضرتش که سلمان را به گریه انداخت، همچنین ماجراى شبهاى خانه على علیه السلام که فرزندان کوچکش گرسنه سر بر بالین مى گذاشتند، گوشه هایى از درد و رنج نوعروس آسمانى اسلام است که همگى به پاى نهال نورس اسلام و براى جان گرفتن درخت رسالت بود.
- عزاى غمبار سیدالشهدا علیه السلام که بزرگترین مصیبت تاریخ بشر است، پیشاپیش خاندان نبوت را به استقبال خود برد.
بر اساس روایات معتبر، جبرئیل براى رسول خدا (صلی الله علیه و آله) خبر از فرزندى آورد که خداوند متعال به زهراى اطهر (سلام الله علیها) عطا خواهد کرد و امت، او را به شهادت خواهند رساند.
حضرت فاطمه (سلام الله علیها) خواست تا این تقدیر الهى تغییریابد. اما فرشته وحى مجدداً خبر آورد که پاداش این امر، استمرار امامت در نسل حسین علیه السلام خواهد بود. ادامه سلسله امامت یعنى به کمال رسیدن کار همه انبیاى گذشته.
سخن که بدین جا رسید حضرت فاطمه (سلام الله علیها) این بار سنگین را پذیرفت. اندوه مظلومیت حسین علیه السلام حتى پیش از ولادت، قلب و جان بانوى بزرگ اسلام را آکند و تا آخرین مراحل حیات همراه ایشان بود چنان که در لحظات سراسر اندوه وداع آن حضرت با همسر مظلومش امیرالمؤمنین علیه السلام از آخرین وصایاى صدیقه طاهر ه این بود: «... کشته دشمنان در کنار فرات را از یاد مبر.»
این همه اندوه فقط به پاى دین و براى حفظ آن.
- گذشته از جهت گیرى کلى در زندگانى حضرت زهرا (سلام الله علیها)، تعالیم آن بانو نیز در جهت ترویج و تشویق «اهتمام به دین» قرار داشت. امام عسگرى علیه السلام نقل مى فرماید: که روزى خانمى خدمت حضرت زهرا (سلام الله علیها) آمد و سؤالاتى راجع به نماز پرسید. چون تعداد سؤالات زیاد و زمان طولانى شد، زن خجالت کشید و گفت: بس است دیگر زحمت نمى دهم.
بانوى اسلام فرمود: هرچه مى خواهى بپرس. آیا اگر کسى اجیر شود که بار سنگینى را به بام برساند و یکصدهزار دینار (طلا) اجرت دریافت کند این کار بر او سخت مى آید؟... من سزاوارترم که این کار بر من گران نیاید. از پدرم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم که فرمود: دانشمندان شیعه ما در روز قیامت در حالى محشور مى شوند که به اندازه فهم و دانش و کوشش آنان در راه ارشاد بندگان، بر قامتشان خلعت هاى کرامت و بزرگوارى افکنده مى شود.
این نحوه برخورد بانوى بزرگ اسلام، نوعى ارائه الگوى عملى به پیروانش در جهت اهمیت دادن به فهم و پرسشگرى دین و فرهنگسازى دراین زمینه است.
در موردى دیگر حضرت زهرا (سلام الله علیها) به خانمى حجت و استدلالى آموخت تا در بحث بر مبلغ معاندى پیروز شود. زمانى که آن زن پس از غلبه بر مخالف، ابراز شادى زیادى نمود، حضرت به او فرمودند: شادى فرشتگان به واسطه غلبه تو بر آن زن بیش از سرور تو است و غصه شیطان و عوامل او به واسطه حزن آن زن معاند، بیش از غصه خود او است.
- ماجراهایى که پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بر فاطمه مرضیه (سلام الله علیها) گذشت و شدت حزن و اندوه آن گرامى در آن دوران به وصف نمى آید.
تعبیر خود ایشان در شعر منسوب به حضرتش این است: «مصیبت هایى بر من فروریخت که اگر به روزها افکنده مى شد آنها را به شبهاى تاریک بدل مى نمود.»
آن بانو به موجب کلام امام صادق علیه السلام، پس از درگذشت پدر، دائماً اشکبار بود و مکرراً از شدت غصه از حال مى رفت. اما آن ولى و حجت الهى به همه این اندوهها جهت الهى داد و همه را براى تقویت دین خدا و تحکیم موقعیت وصى و جانشین رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هزینه کرد و در کمال ماتم زدگى، مصائب خود را زمینه نهیب زدن بر مردمانى قرارداد که غفلت و مصلحت اندیشى دنیایى در خطر برگشت به جاهلیت قرارشان داده بود.
این چنین بود که زهراى اطهر (سلام الله علیها) در چهره بزرگترین حامى و پیشواى مظلوم خویش ظاهر شد و سند حقانیت امیرالمؤمنین علیه السلام و مظلومیت آن جناب را با خون خود مهر کرد و ابدیت بخشید.
حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در دوران کوتاه رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) با شهادت خویش، یکبار به مسجد نبوى پاى گذاشت و خطبه خواند چنان که عظمت و هیبت کلام فاطمى ستونهاى مسجد و بلکه عرش الهى را به لرزه انداخت.
در شرایطى که جو سنگین حاکم بر مدینه نفس ها را در سینه ما خفه مى کرد، دختر پیامبر (صلی الله علیه و آله) حقایق را در چهره مسلمانان نهیب زد: اى بندگان خدا شما پرچمداران امر و نهى و حاملان دین و وحى او هستید، شما امانتداران خدا بر خویشتن بوده و مأمور رسانیدن احکام دین او به ملل دیگر مى باشید...
به سوى شما از میان خودتان پیامبرى آمد که رنج و ناراحتى شما بر او دشوار بود و بر ایمان آوردن شما اصرار مى ورزید و به مؤمنین دلسوز و مهربان بود...

و هنگامى که خداى تعالى خانه جاودانى انبیا و جایگاه برگزیدگان را براى پیغمبرش اختیارنمود، کینه هاى درونى و نفاق شما ظاهر گشت و جامه دین مندرس و فرسوده شد، گمراهان خاموش به سخن درآمدند و گمنامان فرومایه دعوى نبوغ کردند. شتر باطل گرایان به صدا درآمد و در صحن خانه هایتان جولان نمود. شیطان از کمینگاه خود درحالى که شما را به سوى خود مى خواند سرکشید و دید که چه زود دعوتش را پذیرفتید...
کجا مى روید در حالى که کتاب خدا پیش روى شما است. کتابى که مطالب و امورش هویدا و احکامش درخشان و نشانه هایش روشن و نواهیش آشکار و اوامرش واضح است و شما آن را پشت سر خود انداخته اید؟ آیا قصد اعراض از قرآن را دارید و یا به غیر قرآن مى خواهید داورى کنید و حکم غیر قرآن براى ستمکاران چه بد جزایى است! و هر که جز اسلام دین دیگرى اختیار کند از او پذیرفته نشود و در قیامت جزو زیانکاران خواهد بود. همه هستى و لحظه لحظه عمر حضرت فاطمه مرضیه (سلام الله علیها) یک بانگ را تکرار مى کرد. فریاد اعتنا و توجه به دین خدا، آنچنان که خداوند خود خواسته و بدان امر فرموده: «فریاد بیدار باش به مسلمانان که خط اصیل دین را گم نکنند» و این نهیب ها در دوران پررنج پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله) تا لحظه شهادت بانوى اسلام، به شکل فریادهاى اعلام مظلومیت على امیرالمؤمنین علیه السلام و یادآورى حق پایمال شده او که نشانه زیر پا نهادن دین خدا بود، درآمد.
باشد که ما به عنوان شیعیان فاطمه زهرا
(سلام الله علیها) و عزاداران مصائب او این پیام را دریابیم. به دین خدا اهتمام ورزیم و بکوشیم تا خط ولایت را گم نکنیم.
 

جلوه ایثار

? و یطعمون الطعام على حبه مسکیناً و یتیماً و اسیراً انما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاءا و لا شکورا  (سوره دهر آیه 8 و 9)

«و بر دوستى او (خدا) به فقیر و طفل و یتیم و اسیر طعام مى‏دهند و گویند ما فقط براى رضاى خدا به شما طعام مى‏دهیم و از شما هیچ پاداشى و سپاسى هم نمى‏طلبیم‏».

زمخشرى یکى از مفسرین بزرگ اسلام، در تفسیر الکشاف به نقل از ابن عباس چنین گوید (تفسیر الکشاف ج 4 ص 197 ): حسن و حسین (علیه السلام) بیمار شدند پیامبر (صلی الله علیه و آله) به همراه گروهى از آنان عیادت نمود و به على (علیه السلام) فرمود: چه خوب است‏براى شفاى فرزندانت نذرى کنى.

آنگاه على و فاطمه (علیهما السلام) و فضه نذر کردند که اگر حسن و حسین علیه السلام بهبود یافتند سه روز روزه بگیرند هنگامى که آن دو بزرگوار سلامتى خود را باز یافتند در خانه چیزى براى افطار وجود نداشت، از این رو على (علیه السلام) سه صاع (هر صاع چهار مد و تقریبا یک من تبریز یا 3 کیلوگرم است) جو وام گرفت و به روایتى دیگر حضرت زهرا (علیها السلام) در خانه پشم ریسید و سه صاع جو مزد گرفت (تفسیر البرهان ج 4 ص 412).

فاطمه (علیها السلام) جو را دستاس نمود و با یک صاع آن براى هر یک از افراد خانواده قرص نان جوینى پخت و بر سر سفره افطار نهاد. هنگامى که آماده افطار شدند، نداى سائلى برخاست: سلام و درود خدا بر شما اى خاندان محمد (صلی الله علیه و آله)! مسکینى از مساکین مسلمینم به من غذا دهید، خداوند شما را از غذاهاى بهشتى نصیب فرماید، خاندان وحى نان افطار خود را ایثار کردند و فضه نیز از آنان متابعت کرد. آن شب را با آب افطار کردند و شب را بدون غذا بسر آوردند.

فرداى آن شب نیز روزه گرفتند و چون شب فرا رسید، نان افطارشان در سفره نهاده شد، یتیمى بر در خانه آمد و باز به همان ترتیب همگى غذاى خود را به آن یتیم ایثار کردند. و آن شب نیز با آب افطار کرده و خود گرسته ماندند. روز سوم را هم روزه گرفتند و هنگام افطار اسیرى تقاضاى کمک کرد و براى بار سوم آنچه در سفره بود به آن اسیر ایثار شد.

صبح روز چهارم على (علیهالسلام) دست دو فرزند خود را گرفته و آنان را نزد رسول خدا (صلى الله علیه و آله) برد پیامبر (صلى الله علیه و آله) حسن و حسین علیه السلام را دید که از گرسنگى چون مرغکانى مى‏لرزیدند، سپس از جا برخاست و به همراه آنان به خانه حضرت زهرا علیه السلام رفت، دید فاطمه (سلام الله علیها) در محراب به عبادت مشغول است در حالى که که از شدت گرسنگى چشمانش در گودى نشسته است. منظره تأثر آورى بود. رسول خدا (صلى الله علیه و آله) افسرده خاطر شد، در آن هنگام جبرئیل فرود آمد و عرض کرد: این هدیه را بگیر خداى تعالى به داشتن چنین اهل بیتى به تو تهنیت گفته است. پس سوره «هل اتى‏» را بر پیامبر (ص) خواند. (تفسیر البرهان ج 4 ص 412- المیزان ج 20 ص 132).

 

حدیث عبادت زهرا (سلام الله علیها)

قصه نیایش زهرا (سلام الله علیها) در آینه عبارت نگنجد. در این بخش چند حدیث زیبا از زبان حضرات معصومین (علیهم السلام) در ترسم سیماى عبادى فاطمه (سلام الله علیها) تقدیم مى‏شود.

? سالت عن ابا عبدالله (علیه السلام) عن فاطمة لم سمیت الزهرا؟ فقال: لانها کانت اذا قامت فى محرابها و هو نورها لاهل السماء کما تزهر - تزهو - نور الکواکب لاهل الارض. علل الشرایع، ج 1: ص 215.

راوى مى‏گوید از حضرت صادق (علیه السلام) علت نامگذارى حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را به - زهرا - پرسیدم. فرمود: چون وقتى که در محراب عبادتش به نماز مى‏ایستاد، فروغ نورش براى ساکنان آسمان مى‏درخشید، همانگونه که نور ستارگان آسمان براى زمینیان مى‏درخشد.

? قال موسى بن‏ جعفر (علیه السلام):

کانت فاطمة (سلام الله علیها) اذا دعت تدعوا للمؤمنین و المؤمنات و لا تدعوا لنفسها فقیل لها یا بنت رسول الله (صلی الله علیه و آله) انک تدعین للناس و لا تدعین لنفسک فقالت: الجار ثم الدار. علل الشرایع، ج 1:216.

حضرت موسى بن‏ جعفر از پدرانش نقل مى‏کند: هرگاه حضرت فاطمه (سلام الله علیها) دعا مى‏کرد، براى زنان و مردان مؤمن دعا مى‏کرد و براى خود دعا نمى‏کرد، به او گفته شد: چرا شما براى مردم دعا مى‏کنید، اما براى خودتان دعا نمى‏کنید؟ فرمود: اول همسایه آنگاه خانه.

? قال ابو عبدالله الصادق (علیه السلام):

کان لامى فاطمة صلاة تصلیها علمها جبرئیل، رکعتان تقرء فى الاولى: الحمد مرة و: انا انزلناه فى لیلة القدر، ماة مرة و فى الثانیة: الحمد مرة و ماة مرة: قل هو الله احد، فاذا سلمت‏سبحت تسبیح الطاهرة علیها السلام. (جمال الاسبوع: 173. )

امام صادق (علیه السلام) فرمود:

مادرم فاطمه (سلام الله علیها) همواره دو رکعت نماز را مى‏خواند که جبرئیل به او آموخته بود، در رکعت اول آن پس از حمد صد بار سوره قدر و در رکعت دوم پس از حمد صد بار سوره توحید را مى‏خوانى، و پس از سلام نماز تسبیحات حضرتش را نیز مى‏گویى.

 

تسبیح زهرا (سلام الله علیها)؛ هدیه آسمانى

پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «اى فاطمه چیزى به تو عطا کنم که از خدمتکار و دنیا با آنچه در آن است، ارزشمندتر است; بعد از نماز سى و چهار مرتبه «الله اکبر» و سى و سه مرتبه «الحمدلله‏» و سى و سه مرتبه «سبحان الله‏» بگو و آن را با لا اله الا الله ختم کن. این کار برایت از چیزى که مى‏خواهى و از دنیا و آنچه در آن است، بهتر است‏». (عدنان زعفرانى، ص‏9)

در آن لحظه که این هدیه آسمانى به فاطمه (سلام الله علیها) عطا شد، فرمود: «از خدا و رسول خدا راضى شدم.» (عدنان زعفرانى، ص 21 )

درک هدیه بزرگى که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) به فاطمه (سلام الله علیها) اعطاء کرد، به گونه ‏اى است که انسان از وصف آن عاجز مى‏ماند و فقط از سرچشمه گفتار معصومین (علیهم السلام) است که تا اندازه‏ اى مى‏توان از برکاتش بهره‏ مند شد.

? امام باقر (علیه السلام) درباره تسبیح حضرت فاطمه (سلام الله علیها)، مى‏فرماید: «خداوند متعال با هیچ ستایشى، بالاتر از تسبیحات فاطمه زهرا (سلام الله علیها) عبادت نشده است. و اگر چیزى افضل از آن وجود داشت، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آن را به فاطمه (سلام الله علیها) اعطاء مى‏کرد.»  (تسبیحات حضرت زهراء، ص‏10، به نقل از علل الشرایع/366.)




برچسب‌ها: شهدا
اسناد کمک ها کشور های اروپایی به عراق در جنگ با ایران
نویسنده میثم در دوشنبه 87/2/9 | نظر

بسم رب الشهداو الصدیقین
با عرض سلام و حسته نباشید خدمت دوستان عزیز هم سنگر
شاید شنیده باشید که در جنگ با عراق فقط کشور عراق نبود که با ایران می جنگید بلکه کشور های زیادی به عراق کمک کردند حالا وقتشه که بسیاری از این خیانات فاش بشه . تا کل جهان ببینن پیروزی ایران در 8 سال دفاع مقدس در برابر چه کسانی بوده.به خاطر همین بعضی از قرار داد ها و اسناد مربوط به جنگ ایران و عراق رو براتون می زارم .

کمک های آمریکا

تیمرمن (محقق و نویسنده آمریکایی)

در سال 1985 شرکت های آمریکایی به کارخانه الکترونیک نظامی سعد 13 عراق که توسط فرانسه احداث کردیده بود 700 میلیون دلار تجهیزات پیشرفته الکترونیکی فروختند که از این رقم 151 میلیون دلار مربوط به فروش خازن هایی شبیه به ماشه های کریترون بود که در انفجار های هسته ای مورد استفاده قرار می گرفت. با موافقت وزارت بازرگانی آمریکا نیز سخت افزارهای پیشرفته کامپیوتری به ارزش 94 میلیون دلار مستقیماٌ از سوی شرکت های آمریکایی به کارخانجات تسلیحاتی عراق فروخته شد. بنا به گزارش کمیته فرعی مجلس نمایندگان آمریکا از این کامپیوترها در تولید موشکهای دوربرد و پیشبرد برنامه سلاح هسته ای عراق استفاده شده بود.

زیبرت از مقامات بلند پایه وزارت انرژی آمریکا، فعالیتهای هسته ای صدام را زیر نظر داشت در فوریه سال 1987 به این نتیجه رسید که بر خلاف تصور دولت آمریکا، عراق در طول سه سال و در صورت متوقف نشدن سیل فناوری های پیشرفته ی آمریکایی حتی کمتر از سه سال دیگر مجهز به بمب اتمی خواهد شد.

آمریکا پیش از اعزام سفیر به بغداد، یک رئیس تمام وقت در ایستگاه اطلاعاتی آمریکا در بغداد مستقر کرده بود، او از منزلت و جایگاه مهمی در نزد صدام برخوردار بود و قبل از هر حمله بزرگ مورد مشورت قرار می گرفت. 

آلن فرید من  به نقل از یکی از مقامات کاخ سفید

نیروهای ما در میدان جنگ به نظامیان عراقی، کمکهای نظامی تاکتیکی نظامی فراوانی می کردند و حتی گاهی نیز خود را دوشادوش سربازان عراقی در مرز ایران می یافتند و این وضعیت تا سال 1987 همچنان ادامه داشت. 

 هاوارد تیچر(کارشناس ارشد شورای امنیت ملی کاخ سفید)

آمریکا برای صدام حسین کاری کرد که تا آن زمان برای هیچکدام از نزدیکترین متحدان خود نکرده بود.

**********
کمک ها اسپانیا

 در یکی از عکسهایی که در مجله تایم به چاپ رسید و شهرت بسیاری کسب کرد، هیات سازمان ملل و روزنامه نگاران غربی با ماسک گاز در حال بررسی یکی از بمب های شیمیایی کار نکرده ی عراق بودند. اگر فیوز الکتریکی آن عمل کرده بود این بمب هم مثل بقیه منفجر می شد. به هر حال ماموران سازمان ملل علائمی از روی بمب پیدا کردند و با ردیابب قضیه معلوم شد که جداره بمب ساخت کشور اسپانیا بوده است. فیوزها نیز ساخت یک شرکت اسپانیایی بودند. اگر فیوزها بی عیب و نقص بود و تمام بمب ها در جبهه ی نبرد منفجر می شد، کشف دخالت دولت اسپانیا در برنامه ی تولید سلاح شیمیایی عراق چندان آسان به نظر نمی رسید.

********

کمک ها فرانسه

سرلشکر وفیق السامرایی (مسئول اسبق بخش ایران در استخبارات عراق)

کمک های خارجی فرانسه به عراق به جایی رسید که فرستاده ی آن ها به بغداد آمد و با وزیر دفاع وقت، عدنان خیرا... ملاقات نمود و به او گفت :( فرانسه به طور جدی زمینه اعطای یک بمب اتمی به عراق را بررسی می نماید. می تنوان برای مجبور کردن ایران به توقف جنگ این بمب را به هدف مشخصی پرتاب نمود.) من تا سال 1984 نسخه ای از این گزارش را که با امضای وزیر دفاع برای صدام ارسال شده بود، در یک صندوق ویژه نگهداری می کردم .

حسین کامل (رئیس صنایع دفاع عراق) در این خصوص می گوید:

واقعیت این است که تلاش ما ساختن بمب اتم بود، منتها با قدرت کم، به این خاطر که اگر موفق به پیروزی در جنگ نشدیم آن را علیه ایران بکار ببریم ، صدام سال 1990 را برای استفاده از بمب اتم در منطقه جنوبی جنگ تعیین کرده بود، آن روز تنها چیزی که برای صدام اهمیت داشت به پایان رساندن ساخت بمب اتم و استفاده از آن علیه ایران بود.

کنت تیمرمن(محقق و نویسنده آمریکایی)

در ژانویه 1981 تحویل 60 فروند میراژF1  مجهز به موشک که ابتدا از سوی والری ژیسکاردستن معلق شده بود آغاز گشت. در ژوئیه همان سال فرانسه بنی صدر و مسعود رجوی را به عنوان پناهنده سیاسی پذیرفت. رجوی، پاریس را به ستاد اپوزیسیون ایران تبدیل مرد. به دنبال خروج دیپلماتهای فرانسه از تهران در سال 1982 فرانسه اقدام به تحویل 5 فروند هواپیمای سوپراتاندارد مجهز به موشک های اگزوست به عراق کرد.

 آلن فریدمن

تحویل سلاح تقریبا به صورت روزمره ادامه داشت. یکی از پایگاه های ناتو در مرکز فرانسه احداث شده بود بصورت مرکز بارگیری آنتونوف های نیروی هوایی عراق درآمد. این هواپیماها روزانه به این فرودگاه می آمدند و موشک های ساخت فرانسه، بمب های خوشه ای، فیوز و تجهیزات رادار با خود به عراق می بردند. سازمان های اطلاعاتی فرانسه در سال 1986 برآورد کردند که اگر فرانسه سه هفته از ارسال کمک به عراق خودداری کند آن کشور شکست خواهد خورد.

 *********

کمک ها انگلیس

در ژوئن 1982 صدام تصمیم گرفت برنامه پر هزینه ساخت شبکه ی پناه گاه های زیر زمینی را به اجرا بگذارد تا بتواند منابع استراتژیک خود را از خطر حملات هوایی مصون بدارد . بر این اساس شرکت های انگلیسی طرحی را ارائه کردند که به موجب آن برای 48 هزار سرباز پناهگاه امن ساخته می شد . هر پناهگاه تونل پولادین داشت و می توانست تا 1200 نفر را در خود جای دهد . یکی از آنها در کنار کاخ ریاست جمهوری بنا شده بود و پر از تجهیزات الکترونیکی ، کامپیوتر، تله پرینت و شبکه های ارتباطی بود و دفتر صدام را با تمام نقاط عراق در تماس دائم قرار می داد.

حفاظت از این پناهگاه به گونه ای بود که اگر کسی به داخل آنها رخنه می کرد دوربین های ویدئویی او را می دیدند و مسلسل خودکار نصب شده بر روی دیوارها بر سر و روی او گلوله می باریدند. در راستای همین همکاریها شرکت مارکنی انگلیس فرستنده های مایکروویو نظامی در اختیار عراق قرار داد و شرکت راکال نیز متعهد شد تا کارخانه تولید پیشرفته ترین رادیوی نظامی جهان را به نام جاگوار در عراق احداث نماید .

و واقعا لعنت خدا بر تمامی خیانت پیشه گان و منافقین و متجاوزان

یاعلی

دعا یادتون نره.....




برچسب‌ها: شهدا
شهدای تفحص
نویسنده میثم در جمعه 87/2/6 | نظر

با سلام خدمت دو ستان و آشنایان و هم سنگران .

حتما کلمه تفحص رو خیلی شنیدید . تفحص یعنی عشق تفحص یعنی جستجو مسافران عشق. هرچند کاری خسته کننده است ولی.....

خلاصه که آره شهیدان زیادی سر قضیه تفحص رفتند حالا می خوام چند تا از خاطرات بچه های تفحص رو براتون بگم شاید روح شهدای این کار خوشحال بشه 

خبر را شنیدیم، خودمان را رسانیدم، اما استخوان ها مال یک حیوان بود. گفتند اینجا خطرناک است و اغلب منافقین کمین مى زنند، باید زود برگردیم. آمبولانسى داشتیم که هر روز سرویس و مجهز مى شد. سابقه نداشت خراب شود. در راه برگشت، توى یک سرپایینى، ماشین خاموش شد! بچه ها فکر کردند دارم شوخى مى کنم، اما هر چه استارت زدم، روشن نشد. چند متخصص از تعمیرگاه ارتش آمدند. اما فایده اى نداشت. نتیجه این شد که یک تانکر آب بیاید و ماشین را بوکسل کند که تا شب نشده برگردیم. تانکر آمد، اما وقتى به آمبولانس وصل شد، گاز که مى داد، خاموش مى شد! گفتم «ماشین روشن شدنى نیست. بعداً سر فرصت مى آییم مى بریمش. اگر اینجا خطرناک است، دیگر نمانیم». ماشین را قفل کردیم و برگشتیم. فردا صبح نماز را خواندم و رفتم سراغ ماشین. تک و تنها توى حال خودم بودم که رسیدم به جایى که صخره مانند بود، یک سرى پلاک و یک مشت استخوان افتاده است. هفت شهید بودند. بچه ها را خبر کردم و جنازه ها را داخل ماشین گذاشتیم. آمدم با بچه هاى ارتش خداحافظى کنم و سوار ماشین شوم. فکر کردند من یادم رفته ماشین خراب است. خندیدند. با استارت اول ماشین روشن شد!

**********

هر روز وقتى بر مى گشتم، بطرى آب من خالى بود، اما بطرى مجید پازوکى پر بود. توى این حرارات آفتاب، لب به آب نمى زد. همش دنبال یک جاى خاص مى گشت. نزدیک ظهر، روییک تپه خاک با ارتفاع هفت هشت متر نشسته بودیم و دید مى زدیم که مجید بلند شد. خیلى حالش عجیب بود. تا حالا این طور ندیده بردمش. هى مى گفت پیدا کردم. این همون بلدوزره و ...

یک خاکریز بود که جلوش سیم خاردار کشیده بودند. روى سیم خاردار دو شهید افتاده بودند که به سیم ها جوش خورده بودند و پشت سر آنها چهار شهید دیگر. مجید بعضى از آنها را به اسم مى شناخت. مخصوصاً آنها را که روى سیم خاردار خوابیده بودند. جمجمه شهدا با کمى فاصله روى زمین افتاده بود. مجید بطرى آب را برداشت، روى دندان هاى جمجمه مى ریخت و گریه مى کرد و مى گفت: «بچه ها! ببخشید اون شب بهتون آب ندادم. به خدا نداشتم. تازه، آب براتون ضرر داشت!» ... مجید روضه خوان شده بود و ..

یا علی

التماس دعای فراوون




برچسب‌ها: شهدا
سفر
نویسنده میثم در جمعه 87/1/23 | نظر

سلام به دوستان و عزیزان هم سنگر

جاتون خالی یه چند صباحی پیش مهمان کبوتران عاشق بودیم در مناطق عملیاتی جنوب وای که چه صفایی داره در راه خدا شهید شدن وقتی آدم میبینه رفقاش روی مین و سیم خاردار خابیدن تا عملیات لو نره واقعا دلش پر می کشه باسه اون طرف وقتی آدم می رسه به دشت شلمچه و میره لب مرز ایران و عراق خدایی می بینه چقدر نزدیک به حسین و شهادت شده دلش می خواد یه لحظه بره اونور سیم مرزی بگه ای حسین ای حسین تشنه لب مگه ما چی مون از شهدا کمتر که اونا برن و ما بمونیم به خدا اونا هم هم محلی ما بودن هم بازی ما بودن پس چرا اونا برن و ما بمونیم .جواب میاد که لیاقت می خواد تا بررسی به مرز اصلی و از مرز رد بشی. یه ذره که فکر می کنی میبینی آره خداییش لیاقت می خواد که به اون نهایت بررسی که جونتو باسه اسلام و دین فدا کنی. بیاید یه ذره لیاقت و جنبه خودمون بالا ببریم شاید خداهم دلش باسه به رحم اومد و ما رو هم در راه شهدا فدای اسلام کرد . به قول امیر المومنین که فرمودند خداکند که در بستر بیماری نمی رید و در راه خدا و شهید بمی رید

انشاالله 

یاحق

  




برچسب‌ها: شهدا
انتخابات
نویسنده میثم در پنج شنبه 86/12/23 | نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام به خدمت دوستان ولایتی و عزیز و هم سنگر

امروز مسئولیتی سنگین به دوش ما و رفقا ما است اون هم شرکت در امر انتخابات است.

امری که لبیک به پیام امام و رهبر عظیم الشان انقلاب است

باشد که این کار مشتی باشد که به دهن گشاد آمریکایی ها بی پدر مادر مخصوصا جناب جورج بوش که  از سگ هم پست تراست حتما این امر دل سیاه سیاستمردان امریکا رو به درد میاره و ما هم قصدمون اینه که با این کار دهن اونا رو ببندیم تا دیگر در مورد ایران نظر دارند.

بیاید همه باهم در این کار سهیم باشیم

انشاءالله فردا همه باهم در پای صندوق های رای

یاحق

 

 




برچسب‌ها: شهدا
رحلت حضرت رسول و شهادت امام حسن
نویسنده میثم در چهارشنبه 86/12/15 | نظر

بسم الرب شهدا و الصدیقین

با عرض سلام خدمت دوستان و همسنگران عزیزم شهادت غریب مدینه و کریم اهل بیت و همچنین رحلت حضرت ختمی مرتبت را به شما تسلیت عرض می کنم

از این رو براتون متنی نوشتم که از آخریم روز های زندگانی کریم اهل بیت نوشته شده است امید وارم خوشتون بیاد

یاعلی ....

امام حسن مجتبى(ع) بعد از امضاى قرارداد صلح از کوفه به مدینه جدش پیامبر خدا(ص) بازگشت و حدود ده سال در جوار ملکوتى پیامبر(ص) و مسجد النبى(ص) گام‏هاى بسیار اساسى برداشت.

تا سیره و سنت پیامبر و اهل بیتش را به مردم جهان بشناساند و مسلمانان را از سلطه ستم‏شاهى بنى‏امیه به ویژه معاویه نجات بخشد. از سوى دیگر معاویه راه‏هاى مختلفى را جهت مبارزه با شخصیت اجتماعى و سیاسى امام مجتبى(ع) برگزید تا موقعیت والا و پر نفوذ آن حضرت را از قلب دوستدارانش بزداید لکن به هر جنایتى که دست مى‏زد نتیجه عکس مى‏گرفت و هر روز تعداد علاقه‏مندان به حضرت و شیفتگان دین و حقیقت‏بیشتر مى‏شد از این جهت تصمیم گرفت‏شخص آن بزرگوار را از بین ببرد تا شاید دیگر افراد خاندان اهل بیت(ع) و ساداتى که در صدد مبارزه با رژیم وى بودند نا امید گردند و خود آن بزرگوار را که بعنوان بزرگترین سد و مانع سر راهش بود از میان بردارد. 

جنون‏آمیزترین جنایت معاویه معاویه بارها تصمیم بر مسموم کردن امام مجتبى(ع) گرفت و به واسطه‏هاى پنهان زیادى متوسل گردید حاکم نیشابورى با سند معتبر از ام بکر بنت مسور نقل مى‏کند که گفت:

«کان الحسن بن على[ع] سم مرارا کل ذلک یغلت‏حتى کانت مرة الاخیرة التى مات فیها فانه کان یختلف کبده، فلم لبث‏بعد ذلک الا ثلاثا حتى توفی; حسن بن‏على[ع] را بارها مسموم کردند، لیکن اثر چندانى نگذاشت ولى در آخرین مرتبه زهر کبدش را پاره‏پاره کرد، که بعد از آن سه روز بیش‏تر زنده نماند.» ابن‏ابى‏الحدید مى‏نویسد: 

«چون معاویه خواست‏براى پسرش یزید بیعت‏بگیرد، اقدام به مسموم نمودن امام مجتبى(ع) کرد، زیرا معاویه براى گرفتن بیعت‏به نفع پسرش و موروثى کردن حکومتش مانعى بزرگ‏تر و قوى‏تر از حسن‏بن‏على(ع) نمى‏دید، پس معاویه توطئه کرد، آن حضرت را مسموم نمود و سبب مرگش شد.» در این توطئه، بیش‏ترین نقش را مروان بن‏حکم که فرماندار مدینه بود ایفا کرد. وقتى معاویه تصمیم بر این جنایت هولناک گرفت، آخرین مرتبه، طى نامه‏اى از مروان فرماندار خویش خواست تا در مسمومیت‏حسن بن‏على(ع) سرعت گیرد و آن را در اولویت قرار دهد.

مروان جهت اجراى این توطئه مامور شد با جعده دختر اشعث همسر امام مجتبى(ع) تماس برقرار کند. معاویه در نامه‏اش نوشته بود که جعده یک عنصر ناراضى و ناراحت است و از جهت روحى مى‏تواند با ما همکارى داشته باشد و سفارش کرده بود که به جعده وعده دهد بعد از انجام ماموریتش او را به همسرى پسرش یزید درخواهد آورد و نیز توصیه کرده بود صد هزار درهم به او بدهد. بنا به گفته شعبى: چون جعده امام مجتبى(ع) را مسموم کرد، معاویه صدهزار درهم را به او داد، لیکن از ازدواج با پسرش یزید سرباز زد و در پیامى برایش نوشت: «چون علاقه به حیات و زندگى فرزندم یزید دارم، نمى‏گذارم با تو ازدواج کند.»

امام صادق(ع) فرمود: جعده زهر را گرفت و به منزل آورد. آن روزها امام مجتبى(ع) روزه داشت و روزهاى بسیار گرمى بود، به هنگام افطار خواست مقدارى شیر بنوشد، آن ملعون زهر را در میان آن شیر ریخته بود، به مجرد این که شیر را آشامید، پس از چند دقیقه امام(ع) فریاد برآورد: «عدوة الله! قتلتنی قتلک الله و الله لا تصیبن منی خلفا و لقد غرک و سخر منک و الله یخزیک و یخزیه; دشمن خدا! تو مرا کشتى، خداوند تو را نابود کند. سوگند به خدا! بعد از من بهره و سودى (خوشحالى) براى تو نخواهد بود. تو را گول زدند و مفت و رایگان در راستاى اهدافشان به کار گرفتند. سوگند به خدا (معاویه) بیچاره و بدبخت نمود تو را و خود را خوار و ذلیل کرد.»

امام صادق(ع) در ادامه سخنان خود فرمودند: «امام مجتبى(ع) بعد از این که جعده او را مسموم کرد، دو روز بیش‏تر باقى نماند و از دنیا رفت و معاویه هم بدانچه وعده کرده بود وفا ننمود.» تطهیر جنایتکار 

بعضى از مورخان همانند ابن خلدون و لامنس خواسته‏اند دامن معاویه را از این جنایت هولناک تطهیر کنند و بگویند، این هم از اخبار ساختگى است. ابن خلدون مى‏نویسد: «و ما ینقل من ان معاویة دس الیه السم من زوجة جعدة بنت الاشعث‏فهو من احادیث الشیعة و حاشا لمعاویة من ذلک...; نسبت مسمومیت‏حسن بن‏على(ع) به معاویة ابى‏سفیان که به دست همسرش جعده دختر اشعث انجام شد، ساخته و پرداخته شیعه است و دامن معاویه از چنین نسبت‏هایى به دور است.»

ولامنس نیز مى‏نویسد: «و کان الغرض من هذا الاتهام و صم الامویین ... و لم یجرا على هذا القول بهذا الاتهام الشنیع جمهرة سوى المؤلفین من الشیعة.» هدف از نسبت مسمومیت‏حسن بن‏على [علیه السلام] به معاویه بد نام کردن رژیم بنى‏امیه بوده و این اتهام را غیر از مؤلفان شیعه کسى مطرح نکرده است!! 

اعتراف مورخان توطئه معاویه جهت مسموم نمودن امام مجتبى(ع) به قدرى روشن و آشکار است که فرصت هر گونه انکار را از مورخان و دانشمندان گرفته است و از این‏روست که آنان بدون اختلاف - جز در موارد اندک - آن را نگاشته‏اند، از جمله آنهاست: ابن‏حجر عسقلانى، ابوالحسن على بن‏حسین بن‏على مسعودى، ابوالفرج اصفهانى،شیخ مفید، احمد بن‏یحیى بن‏جابر بلاذری، ابن‏عبدالبر، محمد بن‏على ابن‏شهرآشوب، ابن صباغ مالکى، سبط ابن‏جوزى، سیوطى، حاکم نیشابورى،احمد بن‏اعثم کوفى، و جمال الدین ابى الحجاج یوسف المزى.

به جهت اختصار به مطالب محمد بن‏جریر طبرى بسنده مى‏کنیم او مى‏نویسد: علت وفات و رحلت امام مجتبى(ع) این بود که معاویه هفتاد مرتبه آن حضرت را مسموم کرد ولیکن اثر فورى و اساسى نگذاشت تا این که زهرى را جهت مسموم نمودن آن حضرت براى جعده دختر محمد بن‏اشعث‏بن‏قیس کندى فرستاد و به همراه آن زهر، بیست هزار دینار فرستاد و ده قطعه باغ از باغهاى کوفه را به نام او کرد و همچنن وعده داد بعد از انجام ماموریت، او را به ازدواج پسرش یزیدبن معاویه درآورد. پس او در فرصتى خاص آن زهر را به خورد حسن بن‏على داد و مسمومش کرد».

مورخ توانا، علامه بزرگوار باقر شریف قرشى مى‏نویسد: جعده دختر اشعث‏بن‏قیس از خانواده‏هاى فرومایه، بسیار پست و فرصت‏طلب بود. او نسبت‏به امام مجتبى(ع) عقده است، شاید بدان جهت که نتوانسته بود از آن حضرت فرزندى داشته باشد; از این‏رو وقتى زهر از سوى مروان رسید و وعده‏ها را شنید و پولها را مشاهده کرد، ارتکاب آن جرم بزرگ را پذیرفت و در روزى گرم و سوزان که امام مجتبى(ع) روزه‏دار بود، به هنگام افطار زهر را در کاسه شیر ریخت و به آن حضرت خورانید. زهر بلافاصله روده‏هایش را پاره کرد و امام از شدت درد به خود مى‏پیچید و مى‏فرمود: انالله و انا الیه راجعون. آخرین روزهاى حیات آن حضرت، جنادة بن‏امیه براى عیادت خدمتش آمد. او مى‏گوید: حال امام منقلب بود و از شدت درد مى‏نالید،تشتى را در برابر حضرت قرار داده بودند. هر چند گاه، لخته‏هاى خون از راه دهان خارج مى‏شد، این جا بود که به وحشت افتادم و سخت ناراحتم شدم. 

  وصایاى امام مجتبى(ع) 

شیخ طوسى(ره) از ابن‏عباس نقل مى‏کند: در واپسین ساعتهاى عمر امام مجتبى(ع) برادرش امام حسین(ع) وارد خانه آن حضرت شد، در حالى که افراد دیگرى از یاران امام مجتبى(ع) در کنار بسترش بودند. امام حسین پرسید: برادر! حالت چگونه است؟ حضرت جواب داد: در آخرین روز از عمر دنیایى‏ام و اولین روز از جهان آخرت به سر مى‏برم و از جهت این که بین من و شما و دیگر برادرانم جدایى مى‏افتد، ناراحتم. سپس فرمود: از خدا طلب مغفرت و رحمت مى‏کنم، چون امرى دوست داشتنى، همچون ملاقات رسول خدا(ص) و امیرمؤمنان و فاطمه و جعفر و حمزه(علیهم السلام) را در پیش دارم. آن گاه اسم اعظم و آنچه را از انبیاى گذشته از پدرش امیرالمؤمنین(ع) به ارث داشت تسلیم امام حسین(ع) نمود. در آن لحظه فرمود بنویس:

«هذا ما اوصى به الحسن بن على الى اخیه الحسین اوصى انه یشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و انه یعبده حق عبادته لا شریک له فى الملک و لا ولى له من الذل و انه خلق کل شئ فقدره تقدیرا و انه اولى من عبد و احق من حمد، من اطاعه رشدو من عصاه غوى و من تاب الیه اهتدى، فانى اوصیک یا حسین بمن خلفت من اهلى و ولدى و اهل بیتک ان تصفح عن مسیئهم و تقبل من محسنهم و تکون لهم خلفا و والدا، و ان تدفننى مع رسول الله(ص) فانى احق به و ببیته فان ابو اعلیک فانشدک الله بالقرابة التى قرب الله - عزوجل - منک و الرحم الماسة من رسول الله(ص) ان لا تهریق فى امرى محجمة من دم حتى نلقى رسول الله(ص) فنختصم الیه و نخبره بما کان من الناس الینا; این وصیتى است که حسن بن‏على به برادرش حسین نموده است. وصیت او این است: به یگانگى خداى یکتا شهادت مى‏دهد و همان طورى که او سزاوار بندگى است عبادتش مى‏کند، در فرمانروایى‏اش شریک و همتایى وجود ندارد و هرگز ولایتى که نشانگر ذلت او باشد بر او نیست. او آفریدگار همه موجودات است و هر چیزى را به اندازه و حساب شده آفریده. او براى بندگى و ستایش سزاوارترین معبود است. هر کس فرمانبردارى او کند راه رشد و ترقى را پیش گرفته و هر کس معصیت و نافرمانى او کند گمراه شده است و هر کس به سوى او بازگردد - توبه کند - از گمراهى رسته است.

اى حسین، تو را سفارش مى‏کنم که در میان بازماندگان و فرزندان و اهل بیتم که خطاکاران آنان را با بزرگوارى خود ببخشى و نیکوکاران آن‏ها را بپذیرى و بعد از من جانشین و پدر مهربانى براى آنان باشى. مرا در کنار قبر جدم رسول خدا(ص) دفن نما، زیرا من سزاوارترین فرد براى دفن در کنار پیامبر خدا(ص) و خانه او هستم، چنانچه از این کار تو را مانع شدند سوگند مى‏دهم تو را به خدا و مقامى که در نزد او دارى و به پیوند و خویشاوندى نزدیکت‏با رسول خدا(ص) که مبادا به خاطر من حتى به اندازه خون حجامتى، خون ریخته شود تا آن که پیغمبر خدا(ص) را ملاقات کنم و در نزد او نسبت‏به رفتارى که با ما کردند شکایت نمایم.»

و در روایتى دیگر وصیت آن حضرت چنین نقل شده: برادرم، آن گاه که از دنیا رفتم، بدنم را غسل بده و حنوط کن و کفن نما و جنازه‏ام را به سوى حرم جدم ببر و در آن جا دفن کن، چنانچه از دفن جنازه من در کنار قبر جدم مانع شدند، تو را به حق جدم رسول خدا(ص) و پدرت امیرمؤمنان و مادرت فاطمه زهرا(س) با هیچ کس در گیر مشو و به سرعت جنازه مرا به بقیع برگردان و در کنار آرامگاه مادرم دفن نما.» 

  شهادت مظلومانه امام مجتبى علیه السلام 

مشهور میان مورخان و علماى مسلمان این است که امام مجتبى(ع) بر اثر زهرى که از سوى معاویة بن‏ابى‏سفیان توسط جعده به آن حضرت خورانیده شد، در روز پنج‏شنبه 28 صفر سال پنجاهم هجرت در سن 48 سالگى به شهادت رسید. همان طورى که شیخ مفید(ره) متوفاى قرن پنجم، سال‏413 هجرى، و مفسر ادیب و توانمند شیخ طبرسى(ره) در قرن ششم سال 548 هجرى در دو کتاب خود و علامه بزرگوار حلى در قرن هشتم سال‏726 هجرى بر آن تصریح کرده‏اند. مرحوم شیخ طبرسى - روایتى را از طبرانى نقل مى‏کند و مى‏گوید:

 «ایشان در کتاب «معجمه‏» نوشته است: امام مجتبى(ع) در ماه ربیع‏الاول سال‏49 هجرى به وسیله زهر به شهادت رسیده است.» و در این جا قول سومى وجود دارد و آن این که: «امام حسن(ع) در روز پنجشنبه، هفتم ماه صفر سال پنجاه هجرى رحلت نموده است.»

مرحوم علامه مجلسى این قول را به شیخ ابراهیم کفعمى صاحب مصباح و بلد الامین نسبت داده است. ابن قتیبه دینورى مى‏گوید: چیزى از رحلت امام مجتبى(ع) نگذشت که معاویه اقدام به گرفتن بیعت از مردم شام براى پسرش یزید کرد و این را طى بخشنامه‏اى به همه جهان اسلام اعلام نمود. 

  مراسم کفن و دفن 

آن گاه که امام حسن(ع) دار فانى را وداع گفت، عباس بن‏على(ع)، عبدالرحمن بن‏جعفر و محمد بن‏عبدالله بن‏عباس به کمک امام حسین(ع) شتافتند و آن حضرت با کمک آنان جنازه برادر را غسل داد، حنوط کرد و کفن نمود، آن گاه به مصلا (جایگاه خاص، جهت نماز گزاردن بر مردگان) که در نزدیکى مسجد النبى بود منتقل نمودند، که آن مصلا را «بلاطه‏» مى‏نامیدند. در آن جا بر جنازه آن حضرت نماز گزاردند، سپس جنازه را جهت تجدید عهد و دفن، نزدیک مزار رسول خدا(ص) بردند.  

ممانعت از دفن در حرم پیامبر  

فرماندار مدینه، مروان بن‏حکم به همراه آشوبگران جلو آمدند و فریاد برآوردند: شما مى‏خواهید حسن بن‏على را در کنار پیامبر دفن کنید؟ از طرف دیگر عایشه سوار بر استر به جمعشان پیوست و فریاد زد: چگونه مى‏شود کسى را که من هرگز او را دوست ندارم، به میان خانه من داخل کنید. مروان گفت: آیا سزاوار است عثمان در دورترین نقطه مدینه در قبرستان دفن شود و حسن بن‏على در جوار پیامبر خدا(ص) هرگز نمى‏شود، من شمشیر به دست مى‏گیرم و حمله مى‏کنم و ممانعت‏خواهم نمود.

عده‏اى از امویان و آشوبگران به دنبال بهانه بودند و مى‏خواستند فتنه‏اى به پا کنند که امام حسین(ع) با بردبارى جنازه برادرش را به سوى بقیع برگرداند و بنى‏هاشم را آرام نمود و در جوار جده‏اش فاطمه بنت اسد در بقیع دفن نمود و از خون‏ریزى و فتنه به همان وضعى که امام مجتبى(ع) وصیت نموده بود جلوگیرى کرد. امام حسین(ع) رو به مروان کرد و فرمود: اگر برادرم وصیت کرده بود که در کنار جدش پیامبر(ص) دفن شود، مى فهمیدى که تو کوچک‏تر از آنى که بتوانى ما را برگردانى و جلو دفن جنازه او را در میان حرم پیامبر(ص) بگیرى.

ابن‏شهر آشوب مى‏افزاید: به هنگام بردن جنازه امام مجتبى(ع) به سوى بقیع غرقد، افراد شرور و پست‏به پشتیبانى امویان به جنازه آن بزرگوار تیراندازى کردند، به طورى که هنگام دفن هفتاد تیر از بدن آن حضرت جدا نمودند. عایشه به هنگام دفن امام مجتبى(ع)

ابن‏عباس(ره) خطاب به عایشه (در حالى که چهل سوار در اطرافش بودند) گفت: «واسو اتاه فیوما على بغل و یوما على جمل، تریدین ان تطفئى نورالله و تقاتلى اولیاءالله ارجعى فقد کفیت الذى تخافین و بلغت ما تحبین و الله منتصر لاهل البیت و لو بعد حین

 چه بیچارگى و بدبختى! امروز سوار بر استر شدى و یک روز سوار بر شتر گشتى (اشاره به جنگ جمل). تو مى‏خواهى نور خدا را خاموش کنى و با اولیاى خدا بجنگى. برگرد، آنچه دیگران مى‏خواستند انجام دادى و ماموریت‏خویش را به پایان رساندى، خداوند اهل بیت(علیهم السلام) را یارى خواهد کرد، گرچه زمانى بگذرد...» و بعضى سخن ابن‏عباس را چنین نقل کرده‏اند:

 «جملت و بغلت و لو عشت لفیلت!» آن روز سوار بر شتر گشتى و امروز بر استر سوارى، و اگر زنده بمانى [براى مبارزه با نور خدا و اهل بیت] بر فیل نیز سوار خواهى گشت. و در قسمت‏هایى از زیارات جامعه، خطاب به امامان معصوم(علیهم السلام) ماجراى شهادت آن بزرگوار را از زبان امام صادق(ع) چنین نقل مى‏کند:

«یا موالى... انتم بین صریع فى المحراب قد فلق السیف هامته و شهید فوق الجنازة قد شکت‏بالسهام اکفانه [اکفانه بالسهام]...; اى سروران من...! شما کسانى هستید که بعضى جسدتان در میان محراب عبادت در حالى که فرقتان شکافته بود، به شهادت رسیدید و بعضى از شما شهیدى هستید که دشمنان اسلام بر جنازه شما تیراندازى کردند، به طورى که کفنتان سوراخ سوراخ گردید...»

در روایت فوق، ابتدا اشاره به نحوه شهادت على بن‏ابى‏طالب(ع) شده است و سپس ماجراى تیرباران شدن جنازه امام مجتبى(ع) را بیان مى‏کند و در ادامه آن، ماجراى شهادت امام حسین(ع) و دیگر ائمه را بیان مى‏دارد. انعکاس شهادت امام مجتبى(ع) 

شهادت مظلومانه سبط اکبر رسول خدا(ص) پرده نفاق را از چهره کریه معاویه کنار زد; پرده نفاقى که ذوالفقار امیرمؤمنان(ع) در صحراى صفین قادر بر دریدن آن نگردید. شهادت امام مجتبى(ع) کارى کرد که عمرو بن‏نعجة گفت: «رحلت‏حسن بن‏على[ع] اولین خاک ذلت و خوارى بود که بر سر عرب پاشید و سیاه‏بختش گردانید.» الف) واکنش مردم

امام باقر(ع) نسبت‏به انعکاس شهادت آن بزرگوار فرمود: «مکث الناس یبکون على الحسن بن‏على و عطلت الاسواق; 

به هنگام شهادت امام مجتبى(ع) مردم گریه و زارى داشتند، حزن آنان را فرا گرفت و عزادارى نمودند و بازارها را تعطیل کردند.» ب) حضور همگانى

جهم بن‏ابى‏جهم مى‏گوید: چون امام حسن مجتبى(ع) رحلت نمود، بنى‏هاشم همگى بسیج گردیدند و به تمام شهرها و روستاهاى اطراف مدینه که در آن‏ها، انصار زندگى مى‏کردند رفتند و خبر شهادت آن حضرت را با حزن و اندوه اعلان داشتند، به مجرد شنیدن خبر رحلت آن بزرگوار، زن و مرد، کوچک و بزرگ همگى در تشییع جنازه شرکت نمودند، به طورى که بر اثر کثرت جمعیت در میان بقیع اگر سوزن به روى زمین مى‏افتاد به زمین نمى‏رسید. پ) مردم مکه و مدینه

ابن ابى‏نجیح مى‏گوید: «در مکه معظمه و مدینه منوره یک هفته عزاى عمومى بود و همه مردم اعم از زنان، مردان و فرزندان خردسال، در فقدان آن حضرت اشک مى‏ریختند.» ت) مردم بصره

ابوالحسن مدائنى مى‏نویسد: عبدالله بن‏سلمه جهت رساندن خبر رحلت جانگداز امام مجتبى(ع) براى زیاد بن‏ابیه وارد بصره شد، که به محض پخش خبر شهادت آن حضرت، آه و ناله مردم بلند شد. ابوبکر برادر زیاد مریض بود، چون صداى گریه مردم را شنید از همسرش میسه بنت‏شحام پرسید: چه خبر شده؟ با بى‏پروایى گفت: «حسن بن‏على درگذشت و مردم از دست او آسوده شدند!»ابوبکر با خشم و ناراحتى گفت: «ساکت‏باش! واى بر تو! خداى سبحان او را از شر بسیارى آسوده کرد، و لیکن مردم با فقدان او خیر بسیارى را از دست دادند، خداوند حسن بن‏على را رحمت کند.» 

ث) همسر معاویه ابن قتیبه نیز مى‏نویسد: «خبر رحلت امام مجتبى(ع) چون به معاویه رسید، او و بعضى از همراهانش سجده شکر به جا آوردند و تکبیر گفتند، و لیکن فاخته همسر معاویه سخت ناراحت گردید و معاویه را بر شادمانى‏اش نکوهش نمود و فریادش به «انا لله و انا الیه راجعون‏» بلند شد». 

ج) معاویه و یارانش در آن زمان عبدالله بن‏عباس در شام به سر مى‏برد، چون خبر خوشحالى معاویه را در رحلت امام مجتبى(ع) شنید بر او داخل شد و چون بر زمین نشست، معاویه گفت: حسن بن‏على مرد و هلاک گردید! عبدالله گفت: بلى، آن‏گاه چند مرتبه تکرار کرد: «انا لله و انا الیه راجعون‏» سپس گفت: معاویه! شنیدم اظهار خوشحالى و شادمانى کرده‏اى! آگاه باش! قسم به خدا با مرگ حسن بن‏على هرگز قبر تو پر نمى‏گردد و کوتاهى عمر با برکت او بر عمر تو نمى‏افزاید. او رحلت نمود و حال آنکه وجودش بهتر از تو بود. اگر امروز ما گرفتار فقدان آن وجود مبارک شده‏ایم، قبلا به چنین مصیبتى در رحلت رسول خدا(ص) مبتلا گشته بودیم، و لیکن خداوند سبحان با تعیین جانشین نیکو، آن را جبران نمود. در این هنگام عبدالله فریادى برآورد و گریه زیادى کرد به طورى که هر کس در آن جا بود تحت تاثیر قرار گرفت و اشکش جارى گشت، حتى معاویه خبیث هم گریان شد.

راوى گفت: «هرگز مانند آن روز، مجلسى را چنان متاثر و گریان ندیدم.» چ) بنى‏هاشم در مدینه منوره

حاکم در مستدرک مى‏نویسد: «چون امام حسن مجتبى(ع) در گذشت، زنان بنى‏هاشم یک ماه در سوگ آن حضرت عزادارى و نوحه سرایى نمودند.»

عبیده بنت نائل از عایشه بنت‏سعد نقل مى‏کند: «زنان بنى‏هاشم به مدت یک سال براى حسن بن‏على عزادارى کردند.» 
منبع: ماهنامه کوثر شماره 4

به قلم ؛ احمد زمانى

 




برچسب‌ها: شهدا
فضیلت زیارت اربعین
نویسنده میثم در سه شنبه 86/12/7 | نظر

بسم الرب الحسین

با سلام و عرض خسته نباشد خدمت دوستان و هم سنگریان عزیز . اربعین حسینی رو به شما دوستان و عزیزان تسلیت عرض کرده و آرزو دارم بتوانیم در این روز به فضیلت های زیادی دست بیابیم انشاءالله

یکی از نشانه های مومن خواندن زیارت اربعین در روز اربعین است به همین خاطر خواستم که بیشتر با این زیارت پر فیض آشنا شیم

 

در کوی عشق، درد و بلا  کم نمی‏شود  
از باغ خلد، برگ و نوا کم نمی‏شود 
تیغ شهادتست دل گرم را علاج
این تشنگی به آب بقاء کم نمی‏شود  
قاصد، تسلی دل عاشق نمی‏دهد 

شوق حرم  به  قبله نما، کم  نمی‏شود

اربعین، چهلمین روز شهادت امام حسین علیه السلام است که جان خود و یارانش را فدای دین کرد. ازآنجا که گرامیداشت ‏خاطره شهید و احیاء اربعین وی، زنده نگهداشتن‏ نام و یاد و راه اوست و زیارت، یکی از راههای یاد و احیاء خاطره است، زیارت‏ امام حسین‏«ع‏» به ویژه در روز بیستم ماه صفر که اربعین آن حضرت است، فضیلت بسیاردارد.
امام حسن عسکری‏«ع‏» در حدیثی علامتهای ‏«مؤمن‏» را پنج چیز شمرده است:پنجاه و یک رکعت نماز در شبانه روز که هفده رکعت آن نمازهای واجب و مابقی نوافل می باشد، زیارت اربعین، انگشتر در دست راست کردن، پیشانی بر خاک نهادن در نماز ‏و«بسم الله الرحمن الرحیم» را در نماز،آشکارا گفتن.(1)
زیارت اربعین که در این روز مستحب است، در کتب ادعیه آمده است ‏و به اینگونه شروع می‏شود: «السلام علی ولی الله و حبیبه...» که این متن،از طریق ‏صفوان جمال از امام صادق‏«ع‏» روایت‏ شده است. زیارت دیگر آن است که جابربن‏عبدالله انصاری دراین روز خوانده است و متن زیارت به عنوان زیارتنامه آن امام در نیمه ‏ماه رجب نقل شده و با جمله‏«السلام علیکم یا آل الله...» شروع می‏شود.(2) مورخان نوشته‏اند که جابربن عبدالله انصاری، همراه عطیه عوفی موفق شدند که درهمان اولین اربعین پس ازعاشورا به زیارت امام حسین‏«ع‏» نائل آیند. وی که آن هنگام ‏نابینا شده بود، در فرات غسل کرد و خود را خوشبو ساخت و گامهای کوچک برداشت تا سر قبر حسین بن علی‏«ع‏» آمد و با راهنمایی عطیه، دست روی قبر نهاد و بیهوش شد، وقتی به هوش آمد، سه بار گفت: یا حسین! سپس گفت:«حبیب لا یجیب حبیبه...» آنگاه ‏زیارتی خواند و روی به سایر شهدا کرد و آنان را هم زیارت نمود.(3)


 زیارت پیاده
آنچه در راه طلب خسته نگردد هرگز 
پای پر آبله و بادیه پیمای من است 
غیر ازعشق و محبت، که پای زائر را پیاده به مرقد امام حسین‏علیه السلام می‏کشاند و رنج ‏سفر و خوف و خطر را به جان می‏خرد، پیاده روی برای زیارت سید الشهدا، ثواب بسیار دارد و مورد تاکید پیشوایان دین است. امام صادق‏«ع‏» فرموده است:«من خرج من منزله یرید زیارة قبرالحسین بن علی‏«ع‏» ان کان ماشیا کتبت له بکل خطوة حسنة و محا عنه سیئة...»(4) هر کس به قصد زیارت امام حسین‏«ع‏»، پیاده از خانه‏اش خارج شود، خداوند در مقابل هر گام، برای او حسنه‏ای می‏نویسد و گناهی از او می‏زداید.
یکی از زائران همیشگی امام حسین‏«ع‏» که هر ماه آن حضرت را زیارت می‏کرده، به خاطر پیری و ناتوانی، یک بار نتوانست برود. نوبت بعد که پیاده پس از چند روز راهپیمایی به ‏حرم می‏رسد و سلام می‏دهد و نماز زیارت می‏خواند، در خواب،آن حضرت را می‏بیند که به وی می‏گوید:چرا به من جفا کردی، تو که نیکوکار بودی... (5) این شدت عنایت ائمه ‏را به زائر پیاده می‏رساند. معاویة بن وهب- از اصحاب امام صادق علیه السلام- می‏گوید:
خدمت آن حضرت رسیدم. در مصلای خود در خانه‏اش نشسته بود و پس از نماز با خداوند راز و نیاز می‏کرد. از جمله- در دعا نسبت به زائران قبرحسین‏«ع‏»- می‏گفت:
«خدایا زائران قبرحسین را بیامرز، اینان که در این راه، پول خرج می‏کنند، بدنهای خود را دراین راه در معرض خطر قرار می‏دهند... خدایا رحم کن بر چهره‏هایی که آفتاب، رنگ آنها را تغییر داده، صورتهایی که متوجه قبراباعبدالله است، چشمهایی که در محبت ما اشک ‏می‏ریزد... خدایا این جانها و بدنها را به تو می‏سپارم، تا کنار حوض کوثر به هم برسیم...»(6) این سنت زیارت پیاده، از زمان ائمه بوده و تا کنون نیز ادامه دارد و اجر بیشماری برای ‏آن نقل شده است. فاضل دربندی می‏نویسد: این پیاده بودن، یا به جهت فقیربودن زائراست که نشان می‏دهد این زیارت، برخاسته از شوق و محبت است، یا به جهت آنست که ‏زائر، خود را در برابر سلطان اقلیم جوانمردی و خورشید سپهر عصمت و شهادت کوچک ‏می‏شمارد و در راه او، رنج ‏سفر پیاده را بر خود هموار می‏کند و هر دو ارزشمند است.(7) در عراق، از سالها پیش چنین رسم است که هیئتها، دسته‏ها و کاروانهایی کوچک یا بزرگ، درایام خاصی از بصره، بغداد وعمدتا از نجف، برای زیارت کربلا پیاده حرکت‏می‏کنند. به ویژه درایام زیارتی خاص مثل نیمه شعبان، اول رجب، ایام عاشورا و اربعین ‏بیشتر و پرشکوه تر است و اغلب، راه کنار ساحل فرات را انتخاب می‏کنند که از نجف تا کربلا 18 فرسنگ است و چند روز طول می‏کشد. دراین کاروانهای زیارتی پیاده، علمای ‏بزرگ هم شرکت می‏کردند، همچون میرزای نایینی، آیة الله کمپانی، سید محسن امین، وبسیاری ازعلمای معاصر. دراین مسیر، دیدار با عشایر و فعالیتهای تبلیغی هم انجام ‏ی‏گرفت و شعارهایی هم مطرح می‏شد و روضه‏خوانی برگزار می‏گشت.
در ایام حکومت بعثیها، این پیاده رویهای پر شکوه، آن هم از طریق جاده غیر رسمی‏ کنار فرات، رنگ مبارزه و مخالفت با رژیم عراق هم به خود می‏گرفت و یک بار هم در ایام ‏اربعین حسینی در سال 1397 ه.ق به درگیریهای سخت میان نیروهای بعثی با انقلابیون ‏شیعه و کاروانهای زیارتی در طول راه و در حرم اباعبدالله الحسین‏«ع‏» انجامید و کشته‏ها ومجروحان بسیاری داد، (8) و به‏«اربعین خونین‏» معروف شد.


 پی نوشت ها:
1- بحارالانوار،ج 98،(بیروت) ص 329/ المزار، شیخ مفید، ص 53.
2- مفاتیح الجنان، زیارت اربعین.
3- منتهی الآمال،ج 1، حوادث اربعین/ نفس المهموم، ص 322/ بحارالانوار،ج 98، ص 328.
4- بحارالانوار،ج 98، ص 28/ المزار، شیخ مفید، ص30.
5- همان، ص 16.
6- همان، صص 52 و 8 .
7- اسرارالشهادة، فاضل دربندی، ص136،(چاپ سنگی).
8- شرح مبسوط ماجرا در کتاب‏«انتفاضة صفرالاسلامیه‏»از رعد الموسوی آمده است.




برچسب‌ها: شهدا
بره عباس
نویسنده میثم در یکشنبه 86/11/28 | نظر

سلام و عرض خسته نباشید به رفقا عزیز و هم سنگر و به خصوص دوست و داداشم نمی دونم حاج محسن می خواستم با سه دوستان عزیز مطلبی رو بزارم که من واقعا خوشم اومد یه خاطره از یک بسیجی مثل خودم کاشکی من هم لیاقت جهاد و جهاد در راه خدا رو داشتم. امید وارم شما هم خوشتون بیاد

یاحق.........

با سر و صدای محمود از خواب پریدم. محمود در حالیکه هرهر می خندید رو به عباس گفت: «عباس پاشو که دخلت درآمده. فک و فامیلات آمده اند دیدنت!» عباس چشمانش را مالید و گفت: «سر به سرم نگذار. لرستان کجا، این جا کجا؟»

- خودت بیا ببین. چه خوش تیپ هم هستند. واست کادو هم آورده اند!

همگی از چادر زدیم بیرون. سه پیرمرد لر با شلوار پاچه گشاد و چاروق و کلاه نمدی به سر در حالیکه یکی از آنها بره سفیدی زیر بغل زده بود، می آمدند. عباس دودستی زد به سرش و نالید: «خانه خراب شدم!»

به زور جلوی خنده مان را گرفتیم. پیرمردها رسیده نرسیده شروع کردند به قربان صدقه رفتن و همه را از دم با ریش زبر و سوزن سوزنی شان گرفتند به بوسیدن. عباس شرمزده یک نگاه به آنها داشت یک نگاه به ما. به رو نیاوردیم و آوردیمشان تو چادر. محمود و دو، سه نفر دیگر رفتند سراغ دم کردن چایی. عباس آن سه را معرفی کرد: پدر، آقا بزرگ و خان دایی، پدرزن آینده اش. پیرمردها با لهجه شیرین لری حرف می زدند و چپق می کشیدند و ما سرفه می کردیم و هر چند لحظه می زدیم بیرون و دراز به دراز روی شکم مان را می گرفتیم و ریسه می رفتیم. خان دایی یا به قول عباس، خالو جان بره را داد بغل عباس و گفت: «بیا خالو جان، پروارش کن و با دوستانت بخور.» اول کار بره نازنازی لباس عباس آقا را معطر کرد و ما دوباره زدیم بیرون. ولخرجی کردیم و چند بار به چادر تدارکات پاتک زدیم و با کمپوت سیب و گیلاس از مهمان های ناخوانده پذیرایی کردیم. پدرزن عباس مثل اژدها دود بیرون داد و گفت: «وضعتان که خیلی خوبه. پس چی هی می گویند به جبهه ها کمک کنید و رزمنده ها محتاج غذا و لباس و پتویند؟» عباس سرخ شد و گفت:«نه کربلایی شما مهمانید و بچه ها سنگ تمام گذاشته اند.» اما این بار پدر و آقا بزرگ هم یاور خان دایی شدند و متفق القول شدند که ما بخور و بخواب کارمان است والله نگهدارمان!

کم کم داشتیم کم می آوریم و به بهانه های الکی کرکر می کردیم و آسمان و صحرا را نشان می دادیم که مثلا به ابری سه گوش در آسمان می خندیدیم! شب هم پتوهایمان را انداختیم زیرشان و آنها تخت خوابیدند.

از شانس بد آن شب فرمانده گردان برای این که آمادگی ما را بسنجد، یک خشم شب جانانه راه انداخت. با اولین شلیک، خان دایی و آقا بزرگ و پدر یا مش بابا مثل عقرب زده ها پریدند و شروع به داد و هوار کشیدن و یا حسین و یا ابوالفضل به دادمان برس، کردن.

لابه لای بچه ضجه می زدند و سینه خیز می رفتند و امام حسین را به کمک می طلبیدند. این وسط بره نازنازی یکی از فرمانده هان را اشتباه گرفته بود و پشت سرش می دوید و بع بع می کرد. دیگر مرده بودیم از خنده.

فرمانده فریاد زد: «از جلو نظام!» سه پیرمرد بلند فریاد زدند: «حاضر!» و بره گفت: «بع! بع!» گردان ترکید. فرمانده که از دست بره مستأصل شده بود دق دلش را سر ما خالی کرد: بشین، پاشو، بخیز!

با هزار مکافات به پیرمرد حالی کردیم که این تمرین است و نباید حرف بزنند تا تنبیه نشویم. اما مگر می شد به بره نازنازی حرف حالی کرد. کم کم فرمانده هم متوجه موضوع شد. زودتر از موعد مقرر ما را مرخص کرد. بره داشت با فرمانده به چادر مسئولین گردان می رفت که عباس با خجالت و ناراحتی بغلش کرد و آورد. پیرمرد ها ترسیده و رمیده شروع کردند به حرف زدن که: «بابا شما چقدر بدبختید. نه خواب دارید و نه آسایش. این وسط ما چکاره ایم، خودمان نمی دانیم!»

صبح وقتی از مراسم صبحگاه برگشتیم، دیدیم که عباس بره اش را بغل کرده و نگاه مان می کند. فهمیدیم که سه پیرمرد فلنگ را بسته اند و بره را گذاشته اند برای عباس. محمود گفت: «غصه نخور، خان دایی پیرمرد خوبی است. حتماً دخترش را بهت می دهد!» عباس تا آمد حرف بزند بره صدایی کرد و لباس عباس معطر شد!

 




برچسب‌ها: شهدا
تاسیس وبلاگ گروهی . تسلیت عاشورا
نویسنده میثم در جمعه 86/10/28 | نظر

سلام خیلی مخلصیم گفتم خالی از معرفت اگه این واقعه عظیم به شما دوستان تسلیت نگم امیدوارم بتونیم در این 2 روز خود رو کربلایی کنیم
از بزرگان روایت است که واقعه عاشورا 40پرده دارد که هر یک از ین 40 پرده 40 پرده در خود دارند که اگر یکی از آن پرده فرعی بر کنار شود عالم به هم می ریزد

در نظر داریم یه وبلاگ گروهی بزنیم و فقط توش از عاشورا و عشق حسین صحبت کنیم.بیاید باهم تلاشمون رو روی این بزاریم که بتونیم حقایق واقعه عاشورا رو به رخ تمام عالم بکشیم تا بفهمند که اگر ایران از نظر اونا چیزی نداره بدونن که یه آقایی هست که دستش بالای سر ایران و ایرانی که به کل بمب هستهای نمی دونم از این چیزا می یرزه خلاصه بدونن جوونایی هستند که به عشق آقای تشنه لب بزنن به دل دشمن و  عاشورا رو دوباره رقم بزنن بله مگه کم بودن شهیدان فهمیده مگه کم بودن جوانان 13 ساله ای که در جنگ شهید شدند . از همین جا من به همه عالم اعلام می کنم تا آخر جان خود جوانان ایرانی پای اسلام و حسین و 14 معصوم ایستاده ایم به کوری چشم هرکی نمی تواند ببیند. هرکی با ماست بسم الله کامنت بزارید تا شروع کنیم یاعلی بزارید این مسیری رو که شروع کردیم که آخرش به حق ختم می شه رو تا آخرش بریم من عرض خودمو گفتم دیگه بقیش با یاری شما دوستان ممکنه مطمئنم هستند کسانی که مارو یاری کنن به امید حق و به امید یاری حسین . از همه عزیزان همسنگر تقاضای همکاری داریم شاید اسم ما هم نوکر های امام حسین نوشته بشه .   
محتاجیم دعا کنید مارو

یاعلی




برچسب‌ها: شهدا
<      1   2   3      >
لینک دوستان ما
» دیداردوست
» شین مثل شعور
» ایمان
» جاده های مه آلود
» هواداران بازی عصر پادشاهان ( Kings-Era.ir )
» یا زهرا
» وبلاگ شخصی مهندس محی الدین اله دادی
» آسمون آبی چهاربرج
» یگان امُل های مُدرنیسم نشده...امُلیسم
» کانون فرهنگی شهدا
» یک کلمه حرف حساب
» حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد
» آقاشیر
» شلمچه
» یادداشتها و برداشتها
» .: شهر عشق :.
» شهدا
» پیامنمای جامع
» بوی سیب
» کاسل
» بیابان گرد
» دل و کاغذ و قلم...!
» مرام و معرفت
» حوریب
» تنها علمدار
» نشانه
» شهدای استان خراسان
» . : آدم و حوا : .
» نهِ /دی / هشتاد و هشت
» ماه و مهر
» چفیه
» راه های و فواید و تاثیر و روحیه ... خدمتگذاری
» نگاه منتظر
» هرچه می خواهددل تنگت بگو
» حاج رضوان
» فرزند روح الله...
» صل الله علی الباکین علی الحسین
» قافله شهداء
» قوطی عطار
» عشق سرخ
» آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
» vagte raftan
» خواندنی های ایران جهان
» مناجات با عشق
» شهیدالسید عباس الموسوی
» هیئت حضرت زهرا(س)شرفویه
» نورهدایت
» امیدزهرا
» امیدزهرا
» یا قدس انا قادم
» پشت خطی
» شوق دیدار
» افسر جوان جنگ نرم
» رازهای فاش شده از یهود و ماسون ها
» فصل سکوت
» موج انتظار
» مذهبی - سیاسی - فرهنگی
» سیاست روز
» عکس و شعر برای دوستداران هنر
» مسیحایی
» بسم الله الرحمن الرحیم
» 727
» السلام علیک یا صاحب الزمان
» السلام علیک یا صاحب الزمان
» یا رب الحسین
» « یا مهدی ادرکنی »
» نسیم بهشتی
» «اخبار سایت بازتاب»
» تا ریشه هست، جوانه باید زد...
» و خدایی که در این نزدیکیست
» وبلاگ ایران اسلام
» زیر آسمان خدا
» علوم جهانی
» ..:: نـو ر و ز::..
» باور
» تمام آرزویم این است که خاک کوی تو باشم
» رایة الهدی
» یوسف
» عسل
» پشت خطی
» حرفای خودمونی من
» نسل برتر
» موته
» معبر
» پیک گردان
» تخریب
» کوثر
» تنها ترین تنها
» نسیم جبهه
» حرم
» کلبه احزان
» کنیز زهرا
» قافله شهدا
» ندای آسمانی
» عاشق مهدی
» نیایش
» ایران سربلند
» فصل بیداری
» منطقه‏ ممنوعه
» استشهادی
» امتیاز
» انتخاب
» سیب ترش
» نوابیسم
درباره وبگاه

به قول حاج آقا بهجت .......العبد یه نوکر یه مدافع حرم
موضوعات وبگاه
پیوندهای روزانه
برچسب ها
طراح قالب
شهدای کازرون
.: طراحی و کدنویسی قالب : شهدای کازرون :.
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد.کپی برداری از مطالب تنها با ذکر منبع مجاز است...