تبلیغات
ارتباط با مدیر
آرشیو مطالب
کلک رشتیوصیت نامه شهید نواب صفویگپ شهدانامه عشقبه خدا شهدا زنده اندمعجزات حضرت سید الشهداعملیات چه خبرفقد اذی اللهعاشق حضرت زهرایاد حضرت روح الله بخیرای بی بی کمک کنیاد جنگ بخیربیو گرافی شهید مطهریبیو گرافی شهید رجاییبیو گرافی شهید باهنربیو گرافی شهید باهنربیو گرافی شهید همتبابای شهیدم سلامبا اجازه بابای شهیدم بلهاینم نمونه ای دیگر از قدرت خدا و شهدابازم امام رضا کمک کردتوطئه کثیفعیذ امام زمانامام رضاپیامبر اعظمتابستان 1387بهار 1387زمستان 1390
دیگر امکانات
|
نویسنده میثم در یکشنبه 86/5/14 | نظر
بابای شهیدم سلام دخترت با تو سخن می گوید. دختری که از لحظه ای که چشم به این جهان گشود، روی تو را ندیده و از نعمت صحبت تو مهربان پدر، محروم بوده است. مدتها در انتظار بازگشت تو نشستم. همه می گفتند پدرت در جبهه مفقود شده است و اگر خدا بخواهد شاید برگردد. انتظار سختی بود ولی هرگاه صحنه دوباره آمدنت و تجسم در آغوش کشیدنت را می کردم، تحملش برایم سهل می شد؛ اما ... اما وقتی سال گذشته اعلام کردند که دیگر بر نمی گردی، دنیا برایم تیره و تار شد. دیگر هیچ چیزی در زندگی برایم ارزشی ندارد و دیگر باید به خودم تلقین کنم که تا آخر عمرم لذت دیدارت و در آغوش کشیدنت بی معناست. کاش حداقل مثل بابای دیگر دوستانم چند تکه استخوان و یا حتی پلاکی از تو برایم می آوردند تا خودم را با آن ارامش دهم. ولی چه کنم که این هم آرزویی محال است. بقیه فرزندان شهداء حداقل یک قبری که بوی پدرشان را بدهد، دارند؛ که عقده دلشان را آنجا خالی کنند ولی من فقط باید بین قبر شهداء بگردم و بابا بابا کنم. آن موقع که در دبستان هر بار حرف از اولیاء و دعوت از پدران دانش آموزان بود، سعی می کردم خودم را بین بچه ها پنهان کنم ولی به خودم می گفتم که بگذار بابایم برگردد، آنوقت دستش را می گیرم و به مدرسه میاورمش تا به همه نشانش دهم. ولی دبیرستانم هم تمام شد و هنوز نیامدی.... دوستانت خیلی از تو و مهربانیت برایم تعریف می کنند ولی کاش خودت بودی تا بجای تعریف، خودت را می دیدم. راستی! اگر می آمدی نمی دانم می توانستی در این شهر زندگی کنی یا نه؟؟ مامان که می گوید: زمانه که خیلی فرق کرده و همه عوض شده اند. حتی خیلی از دوستانت هم طور دیگری شده اند. برایم می گویند: که نمازهایت خیلی قشنگ و دیدنی بود، اما خیلی ها الان حوصله حتی خم شدن جلوی خدا را در نمازشان هم ندارند. می گویند: تو برای رضایت حق الناس روی دست و پای مردم می افتادی تا حلالیت بطلبی اما الان خیلی ها استفاده نکردن از بیت المال را کار احمقانه می دانند. آنها می گویند: ما شاگرد پدرت بودیم. اما کاش کمی هم مثل تو بودند!! یادش بخیر وقتی امسال طلاییه آمدم و یکی از دوستانت گفت که آنجا مفقود شده ای، داشتم از غصه دق می کردم. دوست داشتم اجازه می دادند قدم به قدم طلاییه را دنبالت می گشتم. باور کن بوی تو را آنجا حس می کردم. کاش نشانه ای برایم از تو می آوردند. کاش انگشتری یا پلاکی از تو انیس تنهایی ام می شد. کاش ........ لینک دوستان ما
آخرین مطالب وبگاه
|
درباره وبگاه
به قول حاج آقا بهجت .......العبد یه نوکر یه مدافع حرم لینک های مفید
موضوعات وبگاه
پیوندهای روزانه
|