از پنجره دلم كه قابي شكسته دارد صدايت مي زنم نسيم نام تو بر لبهايم مي وزدخيال سبزت هميشه با من است تو اين جايي، در قاب پنجره هايي كه رو به باغ خدا باز استدستهايت طراوت و سبزي را تكرار مي كنداز نگاهت ستاره و مهتاب مي چكدخورشيد ذرهاي از مهرباني توستبگو چشمهاي ما كجا مهرباني نگاه تو را مي نوشدو دلهاي ما كي با ظهور تو آرام مي گيرد؟
سلام/اميدوارم موفق باشي