به نام خدا
سلام
ممنون که سرزديد
عصر جمعه که مي شود دوباره مرغ دل
خودش را به در و ديوار قفس جان مي کوبد
وناله هجران سر مي دهد و مي خواهد
به عشق ديدار تو پرواز را آغاز کند ، با
بال هاي زخمي از غفلت وگناه، وفقط به
عشق روي تو اوج مي گيرد ،اوج مي گيرد با بال هاي
افراشته، تا ظهور سبزت را پيش از همه نظاره کند.
بنام خدا
ببخشيد کمي دير شد مسافرت بودم.
عصر جمعه غروبي غمگين ، چشمان در انتظار، چشمان خيره مانده به راه ، غروبي نا اميد از ظهور عدل و عدالت
غروبي که تا هفته بعد بايد منتظر ماند.
عصر دل بريدن از ديدار ، زمان تنهايي....
و المستشهدين بين يديه ! ..
جواد جان چنان محو نواي بلاگت شدم كه نگو ( مخصوصا انتهاش)
برادر مهربانم از شهدا بنويس ! خدا اجرت بده ..
جواد عزيز سلام
عيدتون مبارك
وبلاگتون هم خيلي زيباست
موفق باشيد